باغ وحش

please select your language

باغ وحش

please select your language

دو کبوتر

دو کبوتر بودند

هر دو هم لانه هم

هر دو هم خانه هم

پر گشودند به صحرای بزرگ

شاد تا دامن دشت

لحظه ای چند گذشت

نغمه خواندند و پریدند به شوق

ناگهان از سینه کوه

بانگ تیری به همه دشت نشست

رشته خواب جمن را بگسست

دو کبوتر با هم

بال در بال به خون غلتیدند

لحظه آخر دیدار رسید

دیده در دیده هم یک صدا نالیدند

لحظه ای تلخ گذشت

هر دو درخون خفتند...

 

ناگهان نغمه گری نغمه بر آورد به کوه

ناله ای پر اندوه

(ای خدا لحظه شادی چه کم است

زندگی دشت غم است

چه توان کرد در این دشت غریب

غم وشادی با هم است

عمر ما آه ودم است

هی خدا لحظه شادی چه کم است)

 

 

 

 

 

نظرات 4 + ارسال نظر
علی محمدی شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 03:30 ب.ظ

سلام رفیق. چیه؟ زدی تو خط شعر و شاعری. (-:

علی محمدی سه‌شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 08:28 ب.ظ

سلام امیر. خوبی؟ راستی دو روز پیش یه جفت کفتر بازیکن خریدم- نره سوسکی سیاهه ماده هم سینه ای سیاهه فکر کنم جوجه های خوبی بدن.

سلام من هم فکر تو را دارم

سینا چهارشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 11:11 ب.ظ

سلام امیر اقا و خسته نباشی
گفته بودی که از عروس هلندی هام خبر جدیدی شد بهت بگم . تقریبا ۱۱ بهمن فهمیدم که تخم گذاشته خیلی خوشحال شدم و تا الان هم روش نشسته اگه مطلب مهمی داری که بدردم بخوره بگی از کمکت خوشحال میشم

خوبه موفق باشی

علی محمدی یکشنبه 29 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 01:12 ب.ظ

سلام امیر. خوبی؟ چند روز پیش یکی از دوستام یه توله ژرمن شپرد ۱۰-۱۲ روزه به من داد که مادرش نمی تونست از ازش نگهداری کنه. من بهش پنیر و تخم مرغ و شیر گاو می دم. لطف می کنی از دوستان دامپزشکت بپرسی چه جوری بزرگش کنم؟ آیا این خورکی که بهش می دم براش بد نیست؟

در مورد سوال توله باید بگم گفتن همینا خوبه فقط لح کنه و بده(پنیر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد